داستان نقطه ها
روی یک میز،دوتا مقوا بودند یکی سفید یکی سیاه.دوتا مداد هم بودند یکی سفید یکی سیاه.مداد
سفید روی مقوای سیاه عکس یک کبوتر را کشید.مدادسیاه روی مقوای سفید عکس یک کلاغ را
کشید.کبوتر از مقوا جدا شد و روی میز نشست.کلاغ از مقوا جدا شد و کنار کبوتر نشست.کلاغ و
کبوتر با هم دوست شدند.آنها با هم در آسمان به پرواز درآمدند.بالا و بالاتر رفتند .مدادها از روی
زمین به آنها نگاه کردند.آنها در آسمان آبی دو نقطه می دیدند:
یک نقطه سفید و یک نقطه ی سیاه